۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

ساخت جابجایی ساختمان ها

جابجایی ساختمان ها را می توان در دو قسمت دسته بندی نمود :
1- جابجایی افقی ، 2- جابجایی عمودی
در مورد جابجایی عمودی ،چندین مورد استثنایی در دو دهه 1980-2000 انجام گرفته است که کل ساه در راستای قائم به طرف بالا و پایین جابجا شده است و منظور از این جابجایی افزون به سطح زیربنای سازه بوده است .ولی جابجایی عمودی در طی 30 سال اخیر رونق فزاینده ای یافته است به طوری که در بیشتر کشورهای صنعتی اروپایی امی عای و بدون ریسک جلوه می کند .در این روش ابجایی بدون اینکه در سازه تخریبی (در سازه و نا سازه) به وجود آید ,عملیات جابجایی صورت می گیرد. قبل از جابجایی ساختمان می بایست کل وزن ساختمان را توسط سیستمی کنترل نمود که این سیستم تشکیل یافته است از مجموعه ای از تیرها و قرارگیری تیرهای به صورت طولی و عریضی و نیز غلتکها و جکهایی که زیر شبکه تیرها قرار می گیرند .البته قبل از ایجاد این سیستم کل وزن ساختمان به یک سری جکهای اصلی منتقل خواهد شد که در حقیقت نقش اصلی را در تحمل بارهای ساختمان جکهای هیدرولیکی اصلی به عهده دارند . در این جکها که هرکدام به تنهایی قادرند تا 500 تن را تحمل نمایند پیش بینی هایی در مورد حرکت جانبی و نیروی زلزله شده است تا در حین حرکت و جابجایی آسیبی به ساختمان وارد نگردد . به همین دلیل جکها را همواره با قدرت بالا و بیش از تحمل بار در نظر می گیرند تا از اطمینان کافی برخورداد شوند . معمولا این نمونه کارهای اجرایی را شرکتهای با تخصص و با تجربه ای که نمونه هایی از این قبیل را انجام داده باشند برعهده می گیرند که هم فن آوری دقیق آن را دارند و هم مطالعات و بررسی های زیادی در مورد بارگذاری و جزییات خاک در محل اولیه و در محل ثانویه ساختمان انجام می دهند.محدودیت خاصی در این روش وجود ندارد و فقط بایستی محل جابجایی و مسیر جابجایی فراهم شود یا به عبارتی یازه مورن نظر بتواند در مسیر پیش بینی شده حرکت کند.سازه های فلزی و سازه های بتنی و حتی سازه های قدیمی بدون فونداسیون با چندین طبقه می توانند با این روش جابجا شوند . به طوریکه سازه مورد نظر با افراد ساکن در آن قادر است جابجا شود بدون این که ارتعاش و لرزه ای به یاختمان وارد گردد . . معمولا کل زمان عملیت جابجایی حدود یک ماه می باشد .خوشبختانه یک نمونه از این جابجایی در ایران و در مشهد مقدس صورت گرفته است . منظور از این جابجایی حفظ آثار باستانی در منطقه پنجراه مشهد که یک سردر قدیمی به نام عباسقلی خان که دهانه ای که حدود 15 متر داشت ،و ایجاد یک راه جدید بود . بارارئه فیلمی در این زمینه سعی خواهد شد تا لزوم توجه به چنین فن آوری در ایران بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد چرا که یکی از راه های حفظ آثار باستانی در ایران است.

مناظره فولاد و بتن.....

یاد دارم که شبی در دل دال *** بین فولاد و بتن گشت جدال
هر دو از خستگی و کار زیاد *** بر فلک برده دو صد ناله و داد
بتنش گفت به صد خشم و خروش *** ای تو زنازکی همچون دم موش
با چنین هیکل نازک که تراست *** طاقت و تاب فشاریت کجاست
جمله نیروی فشاری به من است *** زان مرا مانده و افسرده تن است
گفت فولاد که ای یار عزیز *** این چنین سخت تو با من مستیز
من و تو راحت و آسوده بدیم *** هریکی در طرفی توده بدیم
روزی آمد بر ما صاحب کار *** با من و با تو چنین کرد قرار
که بیاییم و به هم در سازیم *** کار او زود به راه اندازیم
او به ما وعده خوبی‎ها داد *** وعده لطف و نکویی‎ها داد
گفت جای تو به بالا سازم *** بهرت از چوب متکا سازم
گرچه اول بنهاد او دو سه بند *** لیک برداشت پس از روزی چند
زان سپس ما بفتادیم به کار *** من فتادم به کشش تو به فشار
بین کنون از چه در این حال شدیم *** راست بشنو زمن، اغفال شدیم

مهندس عمران و بهشت

( یه ضرب المثل قدیمی میگه در مثل مناقشه نیست اما با احترام به افراد یه خورده جدی عمرانی خواندن این مطلب را توصیه نمی کنم )

توی بهشت و جهنم حوصله همه سر رفته بود. بهشتی ها تصمیم می گیرن به جهنمی ها سری بزنن و اهالی جهنم هم آرزو داشتند برای یه بار هم شده برن بهشت ، بنابراین تصمیم می گیرن بین بهشت و جهنم پل بزنند.
مقدمات کار فراهم میشه و قرار می زارن هر گروه نصف پل را بسازند.جهنمی ها در مدت شش ماه نیمه پل را کامل می کنند و هر چه منتظر میشن خبری از ساخت نیمه پل بهشتی ها نمیشه.بعد ازیک سال یه نفر از بهشت میاد و میگه :ببخشید هر چی گشتیم مهندس عمران پیدا نکردیم!

لغتنامه مهندسين عمران

لغتنامه مهندسين عمران
1. اين بستگي دارد به ...... يعني: جواب سوال شما را نمي دانم!
2. اين موضوع پس از روزها تحقيق و بررسي فهميده شد. يعني: اين موضوع را بطور تصادفي فهميدم!
3. نحوه عمل دستگاه بسيار جالب است. يعني: دستگاه كار مي كند و اين براي ما تعجب انگيز است!
4. كاملا انجام شده يعني: راجع به 10 درصد كار تنها برنامه ريزي شده !
5. ما تصحيحاتي روي سيستم انجام داديم تا آن را ارتقا دهيم. يعني: تمام طراحي ما اشتباه بوده و ما از اول شروع كرده ايم!
6. پروژه بدليل بعضي مشكلات ديده نشده، كمي از برنامه ريزي عقب است. يعني: تاكنون روي پروژه ديگري كار مي كرديم!
7. ما پيشگويي مي كنيم..... يعني: 90 درصد احتمال خطا مي رود!
8. اين موضوع در مدارك علمي تعريف نشده. يعني: تاكنون كسي از اعضا تيم پروژه به اين موضوع فكر نكرده است!
9. پروژه طوري طراحي شده كه كاملا سيستم بدون نقص كار مي كند. يعني: هرگونه مشكلات بعدي ناشي از عملكرد غلط اپراتورها ست!
10. تمام انتخاب اوليه به كنار گذاشته شد. يعني: تنها فردي كه اين موضوع را مي فهميد از تيم خارج شده است!
11. كل كوشش ما براي اينست كه مشتري راضي شود. يعني: ما آنقدر از زمان بندي عقبيم كه هر چه كه به مشتري بدهيم راضي مي شود!
12. تحويل پروژه براي فصل آخر سال اينده پيش بيني شده است. يعني: كه تا آن زمان ما مي توانيم مقصر تاخير در اجراي پروژه را كسي از ميان تيم كارفرما پيدا كنيم!
13. روي چند انتخاب بطور همزمان در حال كار هستيم. يعني: هنوز تصميم نگرفته ايم چه كنيم!
14. تا چند دقيقه ديگر به اين موضوع مي رسيم. يعني: فراموشش كنيد، الان به اندازه كافي مشكل داريم!
15. حالا ما آماده ايم صحبتهاي شما را بشنويم. يعني: شما هر چه مي خواهيد صحبت كنيد كه البته تاثيري در كاري كه ما انجام خواهيم داد ندارد!
16. بعلت اهميت تئوري و عملي اين موضوع...... يعني: بعلت علاقه من به اين موضوع!
17. سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند. يعني: طبيعتا بقيه نمونه ها واجد مشخصاتي كه شما بايد بعد از مطالعه به آن برسيد،‌ نبوده اند!
18. بقيه نتايج در گزارش بعدي ارائه مي شود. يعني: بقيه نتايج را تا فشار نياوريد نخواهيم داد!
19. ثابت شده كه .... يعني: من فكر مي كنم كه .....!
20. اين صحبت شما تا اندازه اي صحيح است. يعني:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!
21. در اين مورد طبق استاندارد عمل خواهيم كرد. يعني: ازجزئيات كار اصلا اطلاع نداريد!

مهندسين در بيان ويژگيهاي دستگاههاي خود كلماتي ذكر مي كنند، معني اين كلمات و عبارات را بدانيد:
Maintenance Free: چنانچه دستگاه خراب شد، بايد آن را دور بياندازيد!
Energy Saving: ويژگي اي كه در حالت قطعي برق به آن مي رسيد!
Rugged or Robust: آن قدر سنگين كه نمي توان آن را بلند كرد!
Light Weight: كمي سبك تر از Rugged!
All New:‌هيچ قطعه اي را با نوع قديمي اش نمي توان عوض كرد

جدال بین فولاد و بتن

یاد دارم که شبی در دل دال بین فولاد و بتن گشت جدال
هر دو از خستگی و کار زیاد بر فلک برده دو صد ناله و داد

بتنش گفت به صد خشم و خروش ای تو زنازکی همچون دم موش
با چنین هیکل نازک که تراست طاقت و تاب فشاریت کجاست

جمله نیروی فشاری به من است زان مرا مانده و افسرده تن است
گفت فولاد که ای یار عزیز این چنین سخت تو با من مستیز

من و تو راحت و آسوده بدیم هریکی در طرفی توده بدیم
روزی آمد بر ما صاحب کار با من و با تو چنین کرد قرار

که بیاییم و به هم در سازیم کار او زود به راه اندازیم
او به ما وعده خوبی‎ها داد وعده لطف و نکویی‎ها داد

گفت جای تو به بالا سازم بهرت از چوب متکا ساز
مگرچه اول بنهاد او دو سه بند لیک برداشت پس از روزی چند

زان سپس ما بفتادیم به کار من فتادم به کشش

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

"هیچ کس"، معشوق توست


عاشق می خواست به سفر برود. روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست. هی هفته ها را تا می کرد و توی چمدان می گذاشت. هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید و هی سال ها را جمع می کرد و به چمدانش اضافه می کرد.او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته ته چمدانش جا داده بود.و سال ها بود که خدا تماشایش می کرد و لبخند می زد و چیزی نمی گفت. اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق، فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی؟عاشق گفت : خدایا! عشق، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه ها و هفته ها احتیاج دارم. به همه این سال ها و قرن ها، زیرا هر قدر که عاشقی کنم، باز هم کم است.خدا گفت : اما عاشقی، سبکی است. عاشقی، سفر ثانیه است. نه درنگ قرن ها و سال ها. بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر، جز همین ثانیه که من به تو می دهم.عاشق گفت : چیزی با خود نمی برم، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته ای را. اما خدایا ! هر عاشقی به کسی محتاج است. به کسی که همراهی اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است. خدا گفت : نه ؛ نه کسی و نه چیزی. "هیچ چیز" توشه توست و "هیچ کس" معشوق تو، در سفری که نامش عشق است.و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد.عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت. جز چند ثانیه که خدا به او داده بود.عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت. جز خدا که همیشه با او بود.

داستان بیسکوییت

يك زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.
چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود ، تصميم گرفت براي گذراندن وقت كتابي خريداري كند. او يك بسته بيسكويت نيز خريد.
او بر روي يك صندلي دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب كرد.
در كنار او يك بسته بيسكويت بود و در كنارش مردي نشسته بود و داشت روزنامه مي خواند.
وقتي كه او نخستين بيسكويت را به دهان گذاشت ، متوجه شد كه مرد هم يك بيسكويت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.
پيش خود فكر كرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شايد اشتباه كرده باشد.»
ولي اين ماجرا تكرار شد. هر بار كه او يك بيسكويت برمي داشت ، آن مرد هم همين كار را مي كرد. اين كار او را حسابي عصباني كرده بود ولي نمي خواست واكنش نشان دهد.
وقتي كه تنها يك بیسکوییت باقي مانده بود ، پيش خود فكر كرد:
«حالا ببينم اين مرد بي ادب چه كار خواهد كرد؟»
مرد آخرين بيسكويت را نصف كرد و نصفش را خورد.
اين ديگه خيلي پررويي مي خواست!
او حسابي عصباني شده بود.
در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن كتابش را بست ، چيزهايش را جمع و جور كرد و با نگاه تندي كه به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتي داخل هواپيما روي صندلي اش نشست ، دستش را داخل ساكش كرد تا عينكش را داخل ساكش قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب ديد كه جعبه بيسكويتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده!
خيلي شرمنده شد!!
از خودش
بدش آمد . . .
يادش رفته بود كه
بيسكويتي كه خريده بود را داخل ساكش گذاشته بود..

http://www.nafasdoon.blogfa.com/